سفری ارزان به یک دشت بکر، دشت دریاسر

0

گرون شدن دلار برای من اگه 99 درصدش ضرر بود 1 درصد هم فایده داشت. چون مجبور شدم  به جای فکر کردن به تور و سفرای خارجی راهمو کج کنم سمت دیدنی های خودمون. و

قتی عکسای یکی از دوستای عشق سفرم رو دیدم که هر آخر هفته از یه جای عجیب غریب رونمایی میکرد و توی قسمت لوکیشن اسم یکی از شهرای ایران نوشته میشد،عزمم بیشترجزم شد.

خیلی اتفاقی بهش زنگ زدم و از اونجایی که نمیدونستم میشه تو این روزای آخر شهریور هم جای بکر پیدا کرد درباره برنامه مسافرت پاییزیش پرسیدم. گفت تا قبل از مهر میخواد یه سر بره تنکابن و یه جای جدید رو کشف کنه. خب منم منتظر همین بودم. بهش گفتم روی منم حساب کنه و شروع کردم به چمدون بستن!

آمادگی برای سفر به دریاسر

دوستم خیلی از جایی که میخواستیم بریم بهم اطلاعات نداد. فقط گفت دشتی به اسم دریاسر که تو ارتفاعات تنکابن هست. 2 ساعت هم پیاده روی داره. واسه همین کفش خوب حتما باید آورده بشه. بعدم اینکه توی دشت هیچ امکان اقامتی و رفاهی وجود نداره، پس چادر مسافرتی و احیانا کیسه خواب فراموش نشه!

وسایلی که گفته بود رو تهیه کردم. صبح زود بود که آماده شدم و صبر کردم تا دوستم برسه. چون یه روز وسط هفته رو واسه سفر انتخاب کرده بودیم خوشبختانه تو جاده به ترافیک نخوردیم. برای رفتن به مقصدمون جاده کرج بهترین گزینه بود. پس افتادیم توی جاده و رفتیم به سمت شمال!

مرزن آباد و چالوس رو رد کردیم. جاده مثل همیشه سبز بود و بوی درخت و رطوبت و دریا میومد.رسیدیم تنکابن.

توی شهر امکانات اقامتی بود. یعنی اگه کسی مثل ما نمیخواست کمپ بزنه و چادر بیاره حتما میتونست توی خونه های محلی یا ویلاهای اجاره ای تنکابن اقامت داشته باشه.

کمی پرس و جو کردیم و راهی بخش جنوبی تنکابن شدیم. یه آقای مهربون با لهجه شیرین شمالی بهمون گفت که بعد از تنکابن باید بریم به سمت شهری به اسم “خرم آباد” . اونوقت باید دنبال شهر رو به سمت جنگل های ” دو هزار ” بگیریم و در نهایت هم میرسیم به روستای ” عسل محله “. از این روستا به بعد باید از ماشین پیاده بشیم و پیاده بریم به سمت دشت!

عکاسی کنار درختان دوهزار

پیش به سوی دریاسر

بعد از نیم ساعت رانندگی ، از “خرم آباد” رد شدیم و رفتیم تو جنگلهای دوهزار. لازمه اینجا بهتون بگم  این “خرم آباد” با اون “خرم آباد” فرق داره، یه وقت اشتباهی پا نشید برید مرکز استان لرستان!

سرتون رو درد نیارم، وارد جاده ای شدیم که از دل جنگلهای دو هزار میگذشت. یه جای  شگفت انگیز و جادویی پر از درختای سرسبز و سکوت و گاهی صدای دارکوبی که از وسطای جنگل شنیده میشد. هرچند دقیقه پیاده میشدیم و عکس مینداختیم. اگه میدونستم قراره انقدر از مسیر لذت ببرم یکی دو روز بیشتر مرخصی میگرفتم تا چند ساعت بیشتر تو این جاده بمونم.

جاده رو رفتیم تا رسیدیم به یه دوراهی. اسمش دو راهی امام زاده قاسم بود. چون آدرس رو گرفته بودیم میدونستیم باید بپیچیم سمت راست. بعد از حدود نیم ساعت رسیدیم روستای  “عسل محله “. این کارت پستال ها رو دیدین که توش کوه ها پر از درختن و لا به لای سبزی درختا سقفای رنگی خونه ها مشخصه؟ عسل محله هم همینطوری بود. سرسبز و خنک با هوای تمیز!

پیش به سوی دریاسر

طبیعت گردی در دریاسر

ماشین رو توی عسل محله پارک کردیم.واسه دیدن دشت باید از کوه های اطراف عسل محله میگذشتیم، یعنی یه جورایی باید کوهنوردی میکردیم. دوستم بهم گفته بود که باید واسه یه پیاده روی جانانه آماده باشم. منم از چند روز قبلش رفته بودم پیاده روی و کوهنوردی که یه وقت اینجا کم نیارم!

مسیر پیاده روی از دل جنگل بود و شیب نسبتا زیادی داشت . به جز ما یه خانواده دیگه هم داشتن آروم آروم به سمت دشت حرکت میکردن. با اینکه فکر میکردم واسه پیاده روی سنگین آماده ام اما خب گاهی یه جاهایی خسته میشدم و مجبور بودم تکیه بدم به درختا و نفسی تازه کنم. البته انقد خود مسیر قشنگ بود که همین یه ذره استراحت کردن و تماشای طبیعت بهمون میچسبید.

فکر کنم دو ساعتی شد که پیاده روی کردیم. در نهایت درختا کمتر شدن. یه کم دیگه راه رفتیم و رسیدیم به یه دشت باز و سر سبز! یه لحظه فکر کردم توی کارتونای قدیمی هایدی و دختری به نام نل هستم و اینجام همون دشت و این کوهها همون کوههان. یه جورایی بهشت بود واقعا!

از دورو بر صدای آب چشمه ها میومد و دشت پر بود از سبزه های کوتاه و بلند خوشبو. آقایی اونجا بود که خودشو نگهبان و مراقب اینجا معرفی کرد. برامون گفت که بیشتر موقع ها اینجا سر میزنه تا یه وقت اثری از زباله و آتیش از مسافرا باقی نمونه. بعدم گفت اگه اردیبهشت اینجا بودین این دشت رو جور دیگه ای میدیدین. پر از رنگهای زرد و قرمز به خاطر گل های بابونه و شقایق های وحشی.

 

لذت کمپینگ در دریاسر

چادرامون رو یه قسمت صاف از دشت درست کردیم. هوا حسابی خنک بود. از اونجایی که بهمون گفته بودن اینجا شبها سرد میشه، لباسهای اضافی و پتوهای مسافرتیمون رو هم از کوله بیرون آوردیم و آماده کردیم. یه بوی خوبی توی هوا پخش بود!

همون آقای نگهبان بهمون گفته بود موقع شب آسمون اینجا دیدنی میشه. چون نور هیچ خونه ای نیست ستاره ها حسابی خودشونو نشون میدن. تازه بعضی وقتا رد شهاب سنگ هم قابل دیدنه. البته اون روزی که ما اونجا بودیم هوا یکم ابری بود. واسه همین نشد که ستاره ای ببینیم. موکولش کردیم به بهار سال بعد!

واسه من هیجان انگیزترین بخش کمپینگ “دشت دریاسر” اول صبحش بود که خورشید طلوع کرد و نور نارنجیش افتاد روی سبزی دشت و کوهها. پر از آرامش بود و حس خوب. تا نزدیکای ظهر چادرمون برپا بود.بعد هم کم کم آماده رفتن شدیم.موقع برگشتن از همون مسیر صعب العبور، به این فکر میکردم شاید اگه کسی اینجارو خوب بلد نباشه بهتره که با یه راهنمای محلی بیاد. شاید اینطوری خیلی راحت تر بتونه خودشو برسونه اینجا!

سرتون رو درد نیارم، از اون روز هروقت عکسای اینجا رو به کسی نشون میدم باورش نمیشه که این تصاویر رو همینجا ثبت کردم. چند صد کیلموتر دورتر از خونمون، توی خاک خودمون! گرچه یه جورایی سفرمون تموم شد ولی حال و هوای دشت دریاسر هر از گاهی وسط روز موقعی که دارم کاری انجام میدم میاد توی فکرم. مطمئنم که یه تیکه از قلبم رو اونجا جا گذاشتم.

 

تصاویر:  saraaa_ah  , @mohhammad.fotoohii , @aidaa_doosti@

نظرتان را ثبت کنید

ایمیل شما با ثبت نظر نمایش داده نمی‌شود

*

بنر نصب اپلیکیشن شب